۱. وظیفه عمل در وضعیت جهاد
وظیفه عمل در شرایط جهاد بهطور مشابه با زمان هشت سال دفاع مقدس، که آن هم جهاد فیسبیلالله به حساب میآید، تعریف میشود. هر فرد باید نسبت خود را با جبهه مشخص کند؛ چه در جبهه حاضر باشد و چه در پشت جبهه، باید از آن حمایت کند. دلایل فقهی هشت سال دفاع مقدس روشن و واضح است: وجوب دفاع، وجوب مقابله با محاربین و مفسدین و ظالمین و در نهایت جهاد. در بحث جبهه کفر جهانی، این موضوع بهخوبی تبیین میشود؛ زیرا دولت اسلامی، دولتی شرعی است و صدام بهعنوان یک متجاوز، علیه این نظام اقدام کرد. بنابراین، هم بهعنوان دفاع و هم بهعنوان ارتباط با خدا، اصول جهاد و استمرار دفاعمان در هشت سال دفاع مقدس معنادار میشود.
۲. مشروعیت مقابله با رژیم صهیونیستی
برخی افراد در مورد مشروعیت مقابله با رژیم صهیونیستی سؤال میکنند. در مورد طوفان الاقصی، این گونه مطرح میشود که این اقدام یک آغاز هجومی بوده است؛ هجومی که ضربههای سنگین نظامی، اطلاعاتی و امنیتی به حیثیت رژیم صهیونیستی وارد کرد و ابهت آنها را به چالش کشید. طبیعی است که رژیم صهیونیستی واکنش نشان دهد و از حماس انتقام بگیرد.
پاسخ: این اقدام، اولاً، مشروعیت دارد و اگر مبنای مشخصی داشته باشد، بهویژه اگر مطرح کنند که ممکن است چنین مبنایی وجود داشته باشد. اما اگر آنها با توجه به تعداد نفرات و امکانات خود میدانستند که این اقدام به کشتار جمعی و سرنوشت غزه منجر خواهد شد، آیا باز هم این عملیات مشروع بود؟ قدرت، شرط تکلیف است. برخی بر این عقیدهاند که ثانیاً، آیا این افراد اجازهای از ولی فقیه گرفتهاند؟ زیرا جهاد نیازمند اجازه ملی شرعی است. خود ایران و حزبالله لبنان اعلام کردند که ما در این زمینه نقشی نداشتهایم و این اقدام بهصورت خودجوش انجام شده است. در این راستا، کل امت اسلامی و مقاومت و ایران اسلامی درگیر شدند و اگر این عملیات انجام نمیشد، بسیاری از شهدای بزرگ، مانند شهید نصرالله، جان خود را از دست نمیدادند. با این دیدگاه، مشروعیت این اقدامات زیر سؤال میرود.
۳. وحدت اسلامی و دیدگاهها
چیزی دیگری هم اضافه میکنند که اینها اهل سنت هستند و شیعه نیستند. آیا درست است که کل شیعه را، تشیع و کیان تشیع را به مخاطره بیندازیم برای دفاع از اهل سنت؟ منشأ این سؤالها به مسائل زیرساختی فقهی و سیاسی در عرصه جهاد فی سبیلالله برمیگردد که متأسفانه خوب مورد توجه واقعاً نمیشود.
۴. تقسیمبندی سرزمینها
حال چند بار دیگر این موارد را بهسرعت اشاره میکنم، زیرا وقت داریم و باید سالها در موردش بحث کنیم. سرزمینها از لحاظ اسلامی به دو دسته تقسیم میشوند: دارالاسلام و دارالکفر. چند قول در مورد دارالاسلام وجود دارد: ۱. قول شهید اول، سرزمینیست که حکم الله در آن نافذ است. ۲. قول دوم، سرزمینی است که اکثریت مسلمانها در آن زندگی میکنند. ۳. قول سوم، سرزمینی است که سوق مسلمین در آنجا وجود دارد، حتی اگر آن سرزمین اکثریت مسلمانان باشد، مانند یک محله در اروپا یا آمریکا. ۴. قول چهارم، اگر حاکم آنجا مسیحی باشد ولی مسلمانی در آنجا وجود داشته باشد، آنجا دارالاسلام است.
۵. مفهوم دارالحرب
در مقابل دارالکفر، محلی است که غیر مسلمانها وجود دارند. در واقع، دارالحرب تقسیم میشود به چند دسته:
سرزمین بیطرف (دارالحیات) که اصلاً وارد جنگ نمیشود و نه با ماست و نه بر علیه ما.
دارالعهد، که معاهد ما هستند ، عهدنامه بستند و طبق آن کار می کنند.
دارالحرب، سرزمینیست که با مسلمین ستیز دارد و در واقع دنبال ستیز با اسلام و جامعه اسلامی هستند. البته قول دوم این است که اگر اینها کتابی نباشند یا کتاب و اسلام به آنها عرضه شده باشد و قبول نکنند، حساب میشوند.
دارالخلاف، سرزمینی است که اکثریت اهل سنت آن جا هستند و احکام زیادی در اسلام برای آن است.
۶. قاعده کلی در جهاد
قاعده کلی این است: قرآن کریم میفرماید: «اینهایی که محیّد هستند، بیطرفند یا معاهدند یا کتابی ذمی هستند» و جان و مال و ناموس آنها محفوظ است. قاعده کلی هم این است: « فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ » یعنی تا زمانی که اینها پایبندند، شما هم پایبند باشید.
۷. بررسی وضعیت رژیم صهیونیستی
در پایان، یک بخش خارج میشود و آن هم محارب است. محارب هم اقسامی دارد، یک دفعه هجوم میکند که سرزمین اسلامی را میخواهد اشغال کند یا بخشی از سرزمین اسلام را بگیرد. یک وقت هم هجوم نمیکند که سرزمین اسلام را بگیرد بلکه میخواهد بر جان ما و ناموس مسلمین تسلط پیدا کند و مسلمین را به ذلت بکشاند در واقع دنبال سلطه بر مسلمین است.
باید وضعیت رژیم صهیونیستی نسبت به فلسطین را بررسی کنیم. یک نامی به این سرزمینهای اشغالی میگذاریم و آن را دارالاسلام المنثلمة مینامیم، یعنی سرزمین اسلامی که مربوط به اسلام و مسلمین است و از اسلام و امت اسلامی تجزیه شده و کفار بر آن مسلط شدهاند. وضعیت رژیم صهیونیستی هم غصب کرده و مسلط شده و در واقع در سال ۴۸ اعلام کرد که ما دولتی هستیم و هر فلسطینی باید از آنجا خارج شود، با کشتار و غلبه و قهر.
۸. تکلیف فقهی
در حال حاضر، وضعیت غزه بسیار بحرانی است و این تلخیها بهویژه در بحث طرح جداسازی شمال و جنوب غزه به وضوح دیده میشود.
باید بررسی کنیم که تکلیف فقهی چیست. تکلیف فقهی این است که
1. وجوب دفاع در وهله اول بر کسانی که نزدیکند آنجا هستند، اگر آنها نمیتوانند، دیگران باید کمکشان بکنند.
2. اگر ضعیف باشند و قدرت نداشته باشند، واجب است قدرت تولید کنند؛ هم قدرت مالی، هم قدرت نظامی، هم قدرت امنیتی، هم قدرت اجتماعی، هم قدرت سیاسی و هم قدرت تبلیغی. قدرتی که بتوانند به خانه و کاشانهشان برگردند، تولید قدرت واجب شرعی است و هم واجب نفسی. دلایلش زیاد است؛ چون تهدید جدی است، هم واجب غیریست. تولید قدرت برای جهاد دفاعی بدون قدرت ممکن نیست و هر کسی که در تولید قدرت کوتاهی کند، مقصر است نه قاصر و واجب است تولید قدرت کردن.
3.اهمیت مسئله فلسطین: مسئله سوم اینکه مسئله فلسطین به هیچ عنوان نباید فراموش شود، ولو با فریاد زدن اینکه فلسطین از آن مسلمین است. همین کارهایی که امام راحل انجام داد، یک هفته آخر رمضان را به عنوان روز قدس اعلام کرد، آن هم هفتهای که احتمال شب قدر هم در آن هست، به سیاست و با معنویت و عرفان آمیخته کرد. بنابراین تکلیف منجز شرعی هم بر فلسطینیها، هم غیر فلسطینیان و امت اسلامی، هم بر آحاد مسلمین، دفاع از فلسطین و بازگرداندن فلسطین به مقابله است، حالا از طریق سیاسی باشد یا نظامی.
9. بررسی روند ۷۵ سال گذشته
در این ۷۵ سال چه گذشت؟ همین صحنهای که شما دیدید و الان میبینید چه اتفاقاتی در زمانمان میافتد، هیچ خط قرمزی را نمیشناسد. ۷۵ سال کشتار جمعی و نابودی هرچه به اسلام و مسلمین ارتباط دارد و نابودی مقدسات و حتی در مورد مسجد الاقصی دنبال این هستند که هیکل سلیمان را آنجا بسازند و مسجد الاقصی را نابود کنند. این روزها از این صحبت ها میکنند و هیچ ابایی ندارند. میگویند اصلاً اینها باید کشته شوند، از بین بروند. حق حیات ندارند، چه کودکشان، چه زنش و چه مردشان. این سرزمین ماست. و توسعهطلبی هم تو برنامه در فلسطین بلکه حتی از فلسطین تا سعودی و بسیاری از کشورها جزو برنامههای آنهاست.
۱0. رژیم صهیونیستی و قدرت جهانی
رژیم صهیونیستی از لحاظ جغرافیایی کوچک است، ولی مانند یک قطره در کنار دریای امت اسلامی به نظر میرسد. این رژیم، در واقع، شبیه یک استان از استانهای آمریکا است. در ایالات متحده و در سطح جهانی، چند لایه قدرت وجود دارد:
لایه اول قدرت: قدرت را ۱۸ خانواده صهیونیست، مانند راکفلر، در دست دارند که کنترل قابل توجهی بر روی سیاستها و اقتصاد جهانی دارند.
لایه دوم قدرت: شرکتهای چندملیتی که به کارتلها و تراستها معروفند و با سرمایهگذاریهای این خانوادهها فعالیت میکنند. این شرکتها نقشی کلیدی در تعیین سیاستهای اقتصادی و اجتماعی ایفا میکنند.
لایه سوم قدرت: احزاب سیاسی مانند حزب جمهوریخواه و حزب دموکرات که با این شرکتهای چندملیتی و خانوادههای صهیونیست همکاری میکنند. این احزاب، افرادی مانند ترامپ را به ریاست جمهوری میرسانند و به این ترتیب، قدرت سیاسی را به دست میگیرند.
علاوه بر اینکه در مسیحیت، یک مسیحیت صهیونیستی راه افتاده است. این ساختار قدرت به گونهای است که هیچکس نمیتواند با آنها مقابله کند. در نتیجه، رژیم صهیونیستی از لحاظ مالی، سیاسی، تکنولوژیکی و تبلیغاتی از حمایت و پشتوانهای قوی از سوی آمریکا برخوردار است.
11. قدرت و روح مسلمین: ضرورتی برای جهاد و دفاع
این قدرتی که در دنیا وجود دارد، تأثیر عمیقی بر روح مسلمین میگذارد. روح مسلمین، روحی شجاع است. ترس و ترسافکنی، شیطانی است و احکام الهی و فقهی که در اسلام مطرح شده، پیروزی و شکست را به خودشان وابسته میکند. برای اینکه این افراد بتوانند مشروعیت پیدا کنند، دست به اقدامات خشونتآمیز میزنند؛ کسی که در این مسیر حرکت کند، جانش را به خطر میاندازد و در واقع به بقای خود ادامه میدهد. از این رو، اصل قدرت، اصل دینی و الهی است و هر مسلمان باید قدرت را به دست بگیرد؛ چه قدرت مالی، چه انسانی، چه نظامی و چه معنوی. آنهایی که روح مسلمین را میکشند، خود نیز به نابودی خواهند انجامید. بنابراین، آنهایی که به دنبال قدرت هستند، باید قدرت را تولید کنند و خود را به سمتی هدایت کنند که این نسل را از روح مسلمین دور کنند و بر گرده خود داشته باشند.
حقیقتی که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد، این است که روح مسلمین همان چیزی است که قدرت را تولید میکند.
در نتیجه، دیگر جهاد مسلحانه حرام نیست و روح مسلمین، روح شهادت است. این روح باید حفظ شود و با آگاهی و تحصن ادامه یابد.
در این شرایط، باید یک مکتب پدرانه در فرهنگ فقهی امام راحل به اجرا درآید. چنانکه در هشت سال جنگ، باید دو جنبه را مد نظر قرار دهیم: یکی حیات مسلمین و دیگری بقای آنها. یعنی وجودی که به مسلمین آسیب نرساند.
مقدمه این است که در حال حاضر بالای سر ما حاکمیتی وجود ندارد و هر قدرتی بر اساس نظریه فقهی خود محقق خواهد شد. لذا میتوانند از چهره روحانیت شیعه بگویند که تمام انحاء حیات اسلامی، حق حیات و جان و مالشان محفوظ است.
۱۲. نتیجهگیری
در نهایت، میتوان گفت که هر چقدر که خدا بخواهد، قدرت باید تولید شود. و در این میان، ملتی که میخواهد دین خود را زنده نگه دارد، باید در صحنه بماند و در راستای جهاد فی سبیلالله گام بردارد. در این راه، انتظار است که خداوند به ما توفیق عطا فرماید.